ايران در دائره المعارف جودائيكا (2)


 

نويسندگان : آمنون نتصر، منون شيلواه
مترجم : اميرحسين بابالار



 

شغل
 

ما به منبع معتبري كه به مشاغل يهوديان در شهرها و اماكن اسكان آنها در ايران پرداخته باشد دسترسي نداريم. اطلاعات موجود نيز بسته به زمان و مكان متفاوت هستند، اما با وجود اين ممكن است بتوان مشابهت هايي در ميان آنها يافت.
آمارهاي معتبر بيشتري درباره دومين جمعيت بزرگ (يهودي) موجود درايران در دست داريم، يهوديان شيراز كه احتمالا تا حدودي نمايانگر مشاغل يهوديان در ساير نقاط ايران ـ به استثناي زرگران و موسيقي دانان كه موجب شهرت و ناموري يهوديان شيرازي بودند ـ باشند. جدول زير توسط دكتر لارنس لوئب (1) كه ازآگوست سال 1967 تا ميانه دسامبر سال 1968 مقيم شيراز بود و به تحقيق و تهيه گزارش درباره توزيع مشاغل مي پرداخت تهيه شده است.

          جدول شماره 1 ـ مشاغل در شيراز، 1967-1968


شغل

تعداد

درصد

دستفروش

49

10/12

قماش فروش

42

37/10

زرگر

27

67/6

خرازي فروش

25

17/6

طبيب

19

69/4

پرستار ـ كارگر بيمارستان

17

17/4

معلم ـ مدير

16

95/3

مهندس

12

46/3

موسيقي دان

12

96/2

مشروب فروش

12

96/2

نزولخور

12

96/2

نخ ريس

12

72/2

تاجر صمغ كتيرا

11

22/2

دارو فروش

9

22/2

خوار و بار فروش

9

22/2

تره بار فروش

9

98/1

آهنگ

8

73/1

سنگ تراش

7

48/1

گاري چي

6

48/1

دفتر دار

6

48/1

املاك

6

99/0

قصاب

4

99/0

تكنسين

4

99/0

خياط

4

99/0

كارگر صنعتي

4

99/0

فروشگاه لوازم خانگي

4

99/0

سرایدار مدرسه

4

99/0

علاوه بر آنچه در گزارش فوق وجود دارد، لوئب در شيراز 41 نفر را يافت كه دندانپزشك، آشپز، نجار، آرايشگر، تاجر حبوبات، كارگر ساده، كتابدار، ملا، كارگر رستوران، دلاك حمام، دباغ چرم، عكاس، كارگر سالن هاي زيبايي، كارمند فروشگاه لوازم خانگي، تاجر پشم يا كارگر لبنياتي بودند. آنها 10/12% از نيروي كاري جماعت يهودي را تشكيل مي دادند. همچنين 8 نفر معادل 1/98% از افراد نيز فاقد شغل بودند.
 

تحصيلات
 

از سال 1898 تحصيلات مدرن يهوديان در ايران در اختيار آليانس بوده است. اين نهاد صرفا در شهرهاي بزرگ ايران مثل تهران (از سال 1898) ؛ همدان (از سال 1900) ؛ اصفهان (از سال 1901) ؛ شيراز (از سال 1903) ؛ سنندج(از سال 1903) و كرمانشاه (از سال 1904) فعال بوده است. در دهه دوم قرن بيستم اين نهاد مدارسي را در شهرهاي كاشان و يزد و همچنين برخي شهرهاي كوچك نزديك همدان مانند تويسركان، بروجرد و نهاوند احداث نمود. به موازات مدارس آليانس مدارس يهودي نظير كورش (2) در تهران و رشت نيز تأسيس شدند. در دوران رژيم پهلوي برخي از يهوديان نيز در مدارس غير يهودي به تحصيل مي پرداختند.
در سال هاي 47-1946 مدارس اوزارها ـ توراه در تهران و ساير شهرها باز شدند. خاخام اسحاق ميرلوي (3) يهودي لهستاني الاصلي كه از سال 1941 جهت سازماندهي امور مربوط به
اعزام دستجاتي از يهوديان به كنيسه ها و مقامات خاخامي روسيه به تهران آمده بود از طرف مركز اوزارها ـ توراه در نيويورك براي تأسيس شبكه اي از مدارس در ايران منصوب و به كار گرفته شد. زماني كه موج عظيم مهاجرت به اسراييل را در نظر مي گيريم كه موجب خروج يهوديان ايران در طول دهه 1950 گرديد، در مي يابيم كه اغلب مهاجران افراد فقير و عمدتا فاقد مهارت يا تخصص خاصي بوده اند، و با عنايت به شرايط مناسب اقتصادي كه كشور ايران در سال هاي دهه هاي 1960 و 1970 از آن برخوردار بود، و ارتقا و افزايش ثروت بخش عظيمي از جمعيت يهودي اي كه هنوز در كشور باقي مانده بودند، توجه به تحصيلات شدت و قوت بيشتري گرفت. در سال هاي 1977-1978 در شهر تهران 11 مدرسه اوزارها ـ توراه، 7 مدرسه آليانس و 6 مدرسه مربوط به جامعه يهوديان شامل يك مدرسه فني اُرت و مدرسه اتفاق كه متعلق به يهوديان عراقي ساكن تهران بود، وجود داشت. اين تصوير به واسطه خروج دسته جمعي يهوديان به دليل انقلاب اسلامي به طور كلي دستخوش دگرگوني بسيار شد. پيش از تأسيس جمهوري اسلامي ايران، تعداد سه مدرسه ويژه يهوديان در شيراز و يك چنين مدرسه اي در هر يك از شهرهاي اصلي اين كشور وجود داشت. در انتهاي قرن بيستم كلا 3 مدرسه يهودي در تهران، يكي در شيراز و يكي در اصفهان فعاليت مي كردند. اغلب اين مدارس به وسيله اوزارها ـ توراه احداث شده و تحت حمايت آن قرار داشتند (به نقل از نتصر (4) 1996).

آليا (عليا)(5)
 

تسهيلات لازم جهت مهاجرت يهوديان به اسراييل از طريق انجمن صيونيت در تهران (تأسيس به سال 1918م) و شاخه هاي آن در 18 شهر بزرگ ايران فراهم شد و موجب تسريع آن گرديد. آمارهاي رسمي ذيل كه توسط دولت اسراييل منتشر شده است ميزان مهاجرت يهوديان ايراني به اسراييل را نشان مي دهد (تعداد 3536 نفر زير براي سال هاي 1919-1948 به درستي و دقت منعكس كننده واقعيت نيستند، چرا كه هزاران نفر از يهوديان ايراني به شكل غير قانوني (آليابت) به اسراييل مهاجرت كردند و در نتيجه مهاجرت آنها به ثبت حكومت قيموميت بريتانيا در فلسطين (6) و آژانس يهود (7) نرسيده است).

     جدول شماره 2، مهاجرت يهوديان ايراني به اسراييل، 1919-2001


دوره

تعداد مهاجران

1919-1948

3536 نفر

1948-1951

21910 نفر

1952-1960

15699 نفر

1961-1964

8857 نفر

1961-1971

10645 نفر

1972-1979

9550 نفر

1980-1989

8487 نفر

1990-2001

257 نفر

جمع کل

78941 نفر


اعتقاد براين است كه در شب عيد استقلال (8) در حدود 20/000 يهودي ايراني الاصل در اسراييل زندگي مي كرده اند. در گذشته اكثر يهوديان ايراني در اورشليم (بيت المقدس) مي زيستند در حالي كه در آغاز قرن بيست و يكم ميلادي آنها را بايد اصولا در تل آويو، هولون (9)، بات ـ يام(10)، ريشون لزيون (11)، كفر سابا(12)، نس صهيوناه(13) و ريهووت (14) يافت. تعداد كمتري نيز در اورشليم، نتانيا (15)، حيفا (16)، آشكلون [عسقلان] (17)، آشدود [اسدود](18) و بئر سبع (19) را براي اقامت خود برگزيد.
از سال 1948 يهوديان ايراني مزارع (20)گوناگوني نظير آگور (21)، آميشاو(22) (كه امروزه بخشي از پتح تكواه (23) محسوب مي شود)، آودون (24) دووِ (25)، اشبول (26)، گيواتي (27)، گيوليم (28)، هوداياه(29)
مارگاليوت (30)، ماسلول (31)، مليلوت (32)، نيس ـ حريم (33)، نتيوهاشاياراه(34)، نوه يمين (35)، نوگاه (36)، پامي تاشاز (37)، پتيش (38)، كاديما (39)، تالمي بيلو (40)، زروفه (41) و ديگر مزارع را احداث كرده اند.
پس از تغيير حكومت درايران و به قدرت رسيدن [حضرت امام] خميني [ره] حدود سه چهارم از 80/000 يهودي ايراني، كشور ايران را ترك كردند. بسياري از آنها به اسراييل و ايالات متحده امريكا مهاجرت كردند، اما بخشي ازآنها اقامت در كشورهاي اروپايي را ترجيح دادند.
آمارهاي رسمي اسراييل نشان مي دهند كه در سال 2001 ميلادي 135200 يهودي وجود داشته اند كه ايراني و يا اوليم (42) ـ يعني افرادي كه يكي از والدين آنها ايراني بودـ محسوب مي شده اند. 51300 نفر از افراد فوق الاشاره در ايران و الباقي يعني 83900 نفر ديگر در اسراييل متولد شده اند.
يهوديان ايراني در اسراييل فعال شدند و به مراتبي بالا در زندگي دانشگاهي، در حوزه هاي اجتماعي و اقتصادي، سياست و همين طور عرصه هاي نظامي دست يافتند. از سال 1955 آنها گروه زيادي از استادان دانشگاه را داشته اند؛ خاخام عزرا صهيون ملامد (43) پروفسور تلمود در
دانشگاه عبري اورشليم موفق به اخذ جايزه اسراييل (44) گرديد.
تعدادي از نمايندگان كنست (45) (مجلس نمايندگان اسراييل)، دو تن از فرماندهان نيروي هوايي اسراييل (ژنرال ايتان بن ـ الياهو(46) و ژنرال دان هالوتص(47)، دو نفر از فرماندهان ارشد نظامي (سرلشگر شائول موفاز (48) و سرلشگر دان هالوتص)، يك وزير دفاع، يك خاخام اعظم سفاردي (خاخام بخشي دورون (49) و رييس جمهور اسرائيل موشه كاتساو(50) [موسي قصاب] از جمله آنانند.
 

حضور نمايندگان در مجلس
 

نمايندگان يهودي در پارلمان ايران (مجلس) از زمان آغاز به كار آن در سال 1907 (1284 خورشيدي ) عبارت از افراد زير بوده اند: عزيز الله سيماني (51) (تاجري كه جاي خودش را تنها پس از چند ماه به آيت الله بهبهاني سپرد)؛
دكتر لقمان نهوراي (52)، پزشك (23-1909) ؛ شموييل حييم (53)، روزنامه نگار (26-1923) ؛ دكتر لقمان نهوراي (43-1923) ؛ مراد اِريه (54)، بازرگان (56-1945) ؛ دكتر موسي برال (55)،داروساز (60-1356) ؛ جمشيد كشفي (56)، بازرگان (68-1964) ؛ لطف الله حي (57)، بازرگان (75-1968) و يوسف كهن (58)، وكيل (79-1975).

روابط ايران ـ اسراييل
 

روابط بين مهاجرنشين (59) و ايران از سال 1942 (1320 خورشيدي) آغاز شد. زماني كه آژانس يهود دفتري فلسطيني را با هدف ياري رساني به پناهندگان يهودي لهستاني الاصل كه از روسيه آمده بودند در تهران به راه انداخت تا مقدمات مهاجرت آنها به اسراييل را فراهم آورد. اين دفتر تا سال 1979 به فعاليت خود ادامه داد.
ايران به اتفاق ساير كشورهاي مسلمان و عرب در سازمان ملل متحد در مخالفت با جدايي فلسطين رأي دادند.(29 نوامبر سال 1947) در كشمكش اعراب و اسراييل، ايران در كنار اعراب ايستاد. از آنجا كه نياز ايران به اصلاحات اجتماعي اقتصادي اين كشور را به سوي برقراري روابط نزديك تر با غرب به ويژه ايالات متحده امريكا سوق مي داد، پس از سفر شاه به امريكا در سال 1949، ايران در مارس سال 1950 به صورت غير رسمي اسراييل را به رسميت شناخت. روابط بين دو كشور به صورت «محتاطانه غير رسمي» باقي ماند. حتي با وجودي كه مأموريت هاي ديپلماتيك در پايتخت دو كشور يعني تهران و تل آويو انجام مي گرفت. اين وضعيت تا اوايل سال 1979 به همين سياق ادامه يافت.
روابط علمي بين دو كشور در عرصه هاي گوناگوني مثل تجارت، واردات و صادرات، پروازهاي منتظم اِل ـ آل به تهران، تحويل نفت ايران به اسراييل و مبادله دانشجو وجود داشت.سران دو كشور به ويژه روابط مستحكمي در سه عرصه عمده يعني كشاورزي، پزشكي و مسائل نظامي برقرار كرده بودند. متخصصين اسراييلي در پروژه هاي توسعه اي مختلف نظير پروژه قزوين در دهه 1960 به ايران كمك كردند. جنگ شش روزه به عنوان اوج روابط دوستانه ايران واسراييل، مخصوصا در باب مسائل جاسوسي و اطلاعاتي مطرح مي شود. شاه و
نظاميانش از پيروزي سريع اسراييل در برابر سوريه، اردن و مصر متعجب شدند. به همين ترتيب، عقب نشيني اسراييل در جنگ يوم كيپور (60) (1973) موجب شد ديپلماسي عمل گرايانه شاه به برقراري روابط مسالمت جويانه با انور سادات رييس جمهور مصر منتهي شود. گفته شده است كه همين سياست شاه بود كه سادات را در صلح با اسراييل تشويق كرد. با به قدرت رسيدن [حضرت امام] خميني (ره) در فوريه سال 1979، روابط دوستانه بين دو كشور تغيير كرد و جاي خود را به دشمني و خصومت سپرد. در سال 2006 افزايش تهديد ايران و اظهارات رييس جمهور ايران [دكتر] احمدي نژاد مبني بر حذف اسراييل از نقشه جهاني به بالا گرفتن صحبت از انجام حملات پيشگيرانه عليه ايران منجر گرديده است.

پي نوشت ها :
 

1 ـ Dr. Laurence Loeb
2 ـ Koresh
3- Rabbi Isaac Meir Levi
4- Netzer
5- Aliyah
6- British Mandate
7- Jewish Agency
8 ـ اشغال رسمي فلسطين و اعلان تشكيل دولت صهيونيستي در14 مه 1948 مطابق با 24 ارديبهشت 1327 روي داده است و اين رژيم قصد دارد كه در سال 1387 شصمين سال اشغال فلسطين را در سطح داخلي و خارجي جشن بگيرد.
9- Holon
10 - Bat-Yam
11- Rishon Le -Zion
12- Kefar Saba
13- Nes Ziyyonah
14- Rehovot
15- Netanyah
16- Haifa
17- Ashkelon
18- Ashdod
19- Beersheba
20- moshav.PI= moshavim
21- Agur
22- Amishav
23-Petah Tikvah
24- Avdon
25- Dovev
26- Eshbol
27 - Givati
28-Givolim
29- Hodayah
30 - Margaliyyot
31- Maslul
32- Melilot
33- Nes- Harim
34- Netiv ha - Shayarah
35- Neveh Yamin
36- Noghah
37- Pa' mei TaShaz
38- Patish
39- Kadimah
40- Talmei Bilu
41- Zerufah
42- Olim
43- Rabbi Ezra Zion Melamed
44-Israel Prize
45- Knesset
46- General Eiton Ben -Eliyaho
47- General Dan Haluz ـ وي به دليل بي كفايتي در فرماندهي جنگ 33 روزه و شكست از حزب الله از سمت خود استعفا داد.
48 - Major General Shaul Mofaz ـ وي هم اكنون به عنوان يك وزير از حزب كاديما در دولت صهيونيستي فعال است.
49-rabbi Bakhshi Doron
50- Moshe Katzav ـ وي به دليل رسوايي اخلاقي مجبور به استعفا از سمت خود شد.
51- azizollah Simani
52- Dr. Loqman Nehoray
53- Shemuel Haim ـ اين فرد به دستور رضاخان اعدام مي شود.
54- Morad Ariyeh
55- Dr. Mussa Beral
56- Jamshid Kashfi
57- Lotfollah Hay
58- Yosef Cohen
59- Yishuv
60-Yom Kippur
منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 14.